ای صبح گرد ناز تو از کاروان کیست بر خو چیدن تو متاع دکان‌کیست آنجاکه فرصت من وما تیر جسته است ترسم نفس کشی و ندانی کمان کیست سر برنیاوری چوگهر از سجود جیب گر محرمت‌کنندکه دل آستان‌کیست داغم ز دست بی‌اثریهای آه خویش این آتش فسرده چه‌گویم به جان‌کیست خون شد بهار حسرت و رنگی برون نداد صبح مراد ما نفس ناتوان‌کیست بلل به ناله حرف چمن را مفسراست یارب زبان نکهت‌گل ترجمان‌کیست در هرکجا ز مشت خس ما نشان دهند آتش زن وبسوز، مپرس آشیان‌کیست عمری‌ست گردشی نگرفته‌ست دامنم رنگ تحیرآینه ضبط عنان‌کیست هرجا نوای زمزمهٔ تار بشنوی ای آرزو بنال و مگو داستان کیست گر حرف غنچهٔ تو عروج بهار نیست چندین سحر تبسم گل نردبان کیست عمری به پیچ و تاب سیه‌روزی‌ام‌گذشت بختم غبار طرهٔ عنبرفشان‌کیست آنجاکه جلوه مشتری امثحان شود عرص متاع حوصله جنس دکان‌کیست بیدل زوضع خامشی غنچه سوختم این بوسه‌سنج‌گلشن فکر دهان کیست بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41815