تو آفتاب و جهان جزبه جستجوی تو نیست بهار در نظرم غیر رنگ و بوی تو نیست ازین قلمرو مجنون‌کسی نمی‌جوشد که نارسیده به‌فهمت درآرزوی تو نیست خروش‌کن‌فیکون در خم ازل ازلی‌ست نوای‌کس به خرابات های و هوی تو نیست ز دور باش ادب خیز حکم یکتایی غبارما همه‌گرخون شود به‌کوی تونیست جهان به حسرت دیدار می‌زند پر و بال ولی چه سودکه رفع حجاب خوی تو‌نیست ز بی‌نیازی مطلق‌، شکوه چوگانت به‌عالمی‌ست‌که‌این هفت عرصه‌،‌گوی تو نیست به‌کار خانهٔ یکتایی این چه استغناست جهان‌جلوه‌ای و جلوه روبروی تو نیست ز جوش بحر نواهاست در طبیعت موج من وتویی همه آفاق غیرتوی تونیست هزار آینه توفان حیرتست اینجا که چشم سوی توداریم و هیچ سوی تونیست حدیث مکتب عنقا چه سرکند بیدل که حرف و صوت جزافسانهٔ مگوی تو نیست بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۸۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/41872