امروز نیم ملول شادم غم را همه طاق برنهادم بر سبلت هر کجا ملولی است گر میر من است و اوستادم امروز میان به عیش بستم روبند ز روی مه گشادم امروز ظریفم و لطیفم گویی که مگر ز لطف زادم یاری که نداد بوسه از ناز او بوسه بجست و من ندادم من دوش عجب چه خواب دیدم؟ کامروز عظیم بامرادم گفتی تو که رو که پادشاهی آری که خوش و خجسته بادم بی ساقی و‌‌ بی‌شراب مستم بی تخت و کلاه کیقبادم در من ز کجا رسد گمان‌ها سبحان الله کجا فتادم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4201