تصور جوهر اکاهی قدرت‌کجا دارد بهار فضل آن سوی تعقل رنگها دارد نهال آید برون تخمی‌ که افشانند بر خاکش دربن صحرا ز پا افتادن ایجاد عصا دارد ندید از آبله ریگ روان منع جنون‌تازی به‌نومیدی زپا منشین‌که هر وامانده پا دارد به‌گردون می‌برد نظاره را واماندن مژگان مشو غافل ز پروازی که بال نارسا دارد غریق آیی برون تا محرم تحقیق سازندت که این دپا بقدر موج دستی آشنا دارد اثرهای دعا روشن نشد بی‌احتیاج اینجا ز اسرار کرم گر آگهی دارد گدا دارد سراپا محوشد تا جمله آگاهی شوی بیدل بقدر گم ‌شدنها هرکه اینجا رهنما دارد بیدل دهلوی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۷۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42065