می‌خرامد جان مجلس سوی مجلس گام گام در جبینش آفتاب و در یمینش جام جام می‌خرامد بخت ما کو هست نقد وقت ما مشنو ای پخته ازین پس وعده‌‌‌های خام خام جاء نصر الله حقا مستجیبا داعیا ان تعالوا یا کرامی و ادخلوا بین الکرام قال ان الله یدعوا اخرجوا من ضیقکم ان عقبی ملتقانا مشعر البیت الحرام ترجمانش این بود کز خود برون آیید زود ور نه هر دم بند باشد هر دو گامی دام دام از خودی بیرون رویم آخر کجا؟ در‌‌ بی‌خودی بی‌خودی معنی‌‌‌‌ست معنی باخودی‌‌ها نام نام ان تکن اسما فاسم بالمسمی مازج لا کاسم شبه غمد و المسمی کالحسام مجلس خاص اندرا و عام را وادان ز خاص ای درونت خاص خاص و ای برونت عام عام مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4207