هله رفتیم و گرانی ز جمالت بردیم جهت توشهٔ ره ذکر وصالت بردیم تا که ما را و تو را تذکره­یی باشد یاد دل خسته به تو دادیم و خیالت بردیم آن خیال رخ خوبت که قمر بندهٔ اوست وان خم ابروی مانند هلالت بردیم وان شکرخندهٔ خوبت که شکر تشنهٔ اوست ز شکرخانهٔ مجموع خصالت بردیم چون کبوتر چو بپریم به تو بازآییم زان که ما این پر و بال از پر و بالت بردیم هر کجا پرد فرعی به سوی اصل آید هرچه داریم همه از عز و جلالت بردیم شمس تبریز شنو خدمت ما را ز صبا گر شمال است و صبا هم ز شمالت بردیم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4256