هم به درد این درد را درمان کنم هم به صبر این کار را آسان کنم یا برآرم پای جان زین آب و گل یا دل و جان وقف دلداران کنم داغ پروانه ستم از شمع الست خدمت شمع همان سلطان کنم عشق مهمان شد بر این سوخته یک دلی دارم پی‌‌اش قربان کنم نفس اگر چون گربه گوید که میاو گربه وارش من درین انبان کنم از ملولی هر که گرداند سری درکشم در چرخش و گردان کنم آن ملولی دنبل‌ بی‌عشقی است جان او را عاشق ایشان کنم عاشقی چبود کمال تشنگی پس بیان چشمهٔ حیوان کنم من نگویم شرح او خامش کنم آنچه اندر شرح ناید آن کنم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4280