به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا دراز باد شبم با سحر چه کار مرا مرا نشاط تماشا بس از بهشت وصال به قیمت کم و بیش ثمر چه کار مرا ز بهر کاوش دل اهل درد نیش طلب من و نگاه تو، با نیشتر چه کار مرا مرا فریب دهد ناله ای و به غم گوید ز من ترانه شنو با اثر چه کار مرا ز ناز شربت کوثر نمی چشیدم، آه به آتش دل داغ جگر چه کار مرا من و شکستن افغان به سینه در شب غم به نغمه سنجی مرغ سحر چه کار مرا چرا ز غرفی جانباز سر نمی طلبی فدای تیغ تو جانم، به سر چه کار مرا عرفی شیرازی : غزلها : غزلها : غزل شمارهٔ ۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42822