تحفه ی مرهم نگیرد سینه ی افکار ما سایه ی گل برنتابد گوشه ی دستار ما باعثی دارد رواج، سبحه کو، تزویر کو تا ببندد صد گره بر رشته ی زنار ما ما لب آلوده بهر توبه بگشاییم، لیک بانگ عصیان می زند ناقوس استغفار ما آتش افروز تب هجریم و هرگز کس ندید جوش تبخال شفاعت بر لب زنهار ما مرحبا ای چاره، آسان می گشایی کار خلق ناخنی بس تیز داری رخنه ای در کار ما ساکن میخانه ی ما باش عرفی زانکه نیست چشمه ی نور و صفا در سایه ی دیوار ما عرفی شیرازی : غزلها : غزلها : غزل شمارهٔ ۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42832