صبح گدا و شام ز خورشید روشن است گر قادری ببخش چراغی به شام ما ما را به کام خویش بدید و دلش بسوخت دشمن که هیچ گاه مبادا به کام ما در خلوتی که دختر رز نیست، عیش نیست داغ است شیخ شهر ز عیش مدام ما در روزگار نیست رسولی که بی حسد در گوش چون تویی برساند پیام ما عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42834