امید صلح از آن با شکیب ایوب است که دشمن آشتی انگیز و دوست محجوب است همین عطیه به هر حال خوشدلم دارد که هر چه رفت به عنوان خیر محسوب است تهی بساطی این عهد بین که بی من و تو زمانه نازکش و آفتاب محبوب است نسیم پیرهن می برد از هوش ور نه به رود نیل ز کنعان دو گام یعقوب است خبر نیافته عرفی ز طبع نازک دوست زبان بکش قلم این جا نه جای مکتوب است عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42852