شب عشاق ز روز دگران در پیش است مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است من همان روز که جولان تو دیدم گفتم که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است چه غم از پرده دری های نمیم است مرا که بر انداختن نام و نشان در پیش است برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است رفت عرفی ز پی عقل و به جایی نرسید گر چه صد مرحله ی کون و مکان در پیش است عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42867