خاموشی من قفل نهان خانه ی عشق است افسانه ی من گریه ی مستانه ی عشق است دیوانه دل من که درو فتنه زند جوش گنجی است که آرایش ویرانه ی عشق است شوریده شد از ناخن عشق این دل صد شاخ این زلف پریشان شده از شانه ی عشق است صد دشنه خورد عقل که خاری کشد از پای این ها گل آن است که بیگانه ی عشق است از منطق و حکمت نگشاید اثر شوق این ها همه آرایش افسانه ی عشق است هر شمع که در انجمن دهر بر افروخت گر آتش طور است که پروانه ی عشق است عرفی دل افتاده ام از کعبه چه جویی دیری است که او فرش صنم خانه ی عشق است عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42873