گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است رویم به روی محنت و لب بر لب غم است ما بار نیکنامی عصمت نمی کشیم رندی حریف ماست که بد نام عالم است صد سیل فتنه آمد و گردی بر نخاست قصر مراد ماست که موقوف یک نم است اسلام نی، ز درد مسلمانیم به جاست بازیچه ای به عادت طفلانه، محکم است جز در کنار دوش ملامت نیارمید این بی قرار دل، که جگر گوشه ی غم است عرفی تمام لاف مسلمانی است، لیک تا لب گشوده ایم به صد رنگ ملزم است عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42880