درد نایافت ز بی دردی اقبال من است ور نه مقصود من افتاده به دنبال من است با قضا سینه ی من صاف نگردد هرگز شکوه ی من همه از جانب اهمال من است هرگز از محنت ایام نبودم آزاد فتنه همزاد من و حادثه هم سال من است آستینی که دو عالم بت و زنار در اوست گر به معنی نگری نامه ی اعمال من است عرفی اصلاح پریشانی ام از یاد ببر کانچه ادبار بود پیش من، اقبال من است عرفی شیرازی : غزلها : غزلها : غزل شمارهٔ ۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42896