گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست تا ریشه در آب است امید ثمری هست هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار بر بام و در دوست پریشان نظری هست منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق این نشأ مرا گر نبود با دگری هست آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل در دامنش آویز که با وی خبری هست هرگز قدم غم ز دلم دور نبودست شادیست که او را سر و برگ سفری هست تا گفت خموشی به تو راز دل عرفی دانست که از ناصیه غمازتری هست عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۱۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42935