خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست ز برون عرض نیازی ، ز درون نازی هست گاه گاهی به دعا یک دو بساطی در باز عشق این شیوه ضرور است، دغابازی هست های هایی ز من بلبل عشرت بشنو در مصیبت کده هم مرغ خوش آوازی هست آتشین بال و پرم دود بر آرد ز قفس گو ندانم که مرا رخصت پروازی هست جهتی دید و هوایی خوش و پرواز گرفت لیک مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست عرفی آن زلف سیاه است کمندی که مراست مانده چین بر سر چین خم اندازی هست عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۱۳۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42938