ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت وین هم قبول کن که به جان دوست دارمت تاراج عافیت نبود کار دوستان وبن هم ز دوستی است که دشمن شمارمت صد ره شکسته ای دلم از جور، هیچ گاه نگشوده ای نقاب که معذور دارمت عرفی ز آه و ناله خموشی ، دگر بیا تا زخم های سینه به ناخن به کارمت عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۱۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42966