نزدیک لب رسانده شکستیم جام صلح دشمن غیور بود نبردیم نام صلح ناکرده صلح چشم نمودی و این سزاست آن را که اعتماد کند بر دوام صلح دیری است که از زیارت ما بهره مند نیست بت خانه ی عداوت و بیت الحرام صلح آنان که حسن و عشق موافق شناختند بر جنگ لایزال نهادند نام صلح از شوق می تپید و ز بیم تو عمرها مرغ دل رمیده نمی گشت رام صلح ای دور باش غمزه رهم ده که بهر شوق گیرم ز التفات نهانش پیام صلح عرفی تمام عمر ستم دید و صبر کرد هرگز نیافت مرغ تلافی به دام صلح عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۱۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42969