ما ز بالاییم و بالا می‌رویم ما ز دریاییم و دریا می‌رویم ما از آن جا و ازین جا نیستیم ما ز‌ بی‌جاییم و‌ بی‌جا می‌رویم لا اله اندر پی الا الله است همچو لا، ما هم به الا می‌رویم قل تعالوا آیتی‌ست از جذب حق ما به جذبه‌‌ی حق تعالی می‌رویم کشتی نوحیم در طوفان روح لاجرم‌ بی‌دست و‌ بی‌پا می‌رویم همچو موج از خود برآوردیم سر باز هم در خود تماشا می‌رویم راه حق تنگ است چون سم الخیاط ما مثال رشته، یکتا می‌رویم هین ز همراهان و منزل یاد کن پس بدان که هر دمی ما می‌رویم خوانده‌‌یی انا الیه راجعون تا بدانی که کجاها می‌رویم اختر ما نیست در دور قمر لاجرم فوق ثریا می‌رویم همت عالی‌ست در سرهای ما از علی تا رب اعلی می‌رویم رو ز خرمنگاه ما ای کورموش گر نه کوری بین که بینا می‌رویم ای سخن خاموش کن، با ما میا بین که ما از رشک‌ بی‌ما می‌رویم ای که هستی ما ره را مبند ما به کوه قاف و عنقا می‌رویم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4298