نه پر ز خون جگرم از سپهر مینایی است هلاک جانم ازین بی وفای هر جایی است یکی ببین و یکی جوی و جز یکی مپرست از آن جهت که دو بینی قصور بینایی است وفا و مهر از آن گل طمع مدار ای دل توقع ثمر از بید باد پیمایی است جدا ز خویشتنم زنده یک نفس مپسند که دور از تو هلاکم به از شکیبایی است چه می کشی به نقاب آفتاب، بنگر کز تحیر تو که خون در دل تماشایی است من از تو جز تو نخواهم، که در طریقت عشق به غیر دوست تمنا ز دوست، رسوایی است عجب نمک به حرامی است دور از تو رضی که با وجود خیالت به تنگ تنهایی است رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/42992