حیف که اوقات ما تمام هبا شد عمر گرانمایه صرف چون و چرا شد ما حصلی خود نداشت غیر ندامت حیف ز عمری که صرف مهر و وفا شد آنکه جمٰال تو دید بی دل و دین گشت و آنکه وصال تو یافت بی سر و پا شد یار شد اغیار و روزگار دگر شد روزی کافر مبٰاد آنچه به ما شد دین و دلی داشتیم و خاطر جمعی زلف پریشان و چشم مست بلا شد غیر نکرد آنچه ما ز خویش کشیدیم هجر نکرد آنچه روز وصل بما شد دربدر افتاد و اختیار نماندش از درت آنکو به اختیار جدا شد مرگ رضی موجب ملال تو گردید زنده بلا بس نبود مرده بلا شد رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43009