نمیدانی تو رسم دوست داری نمیدانم که با جانم چه داری مگو پیمان و عهدم استوار است که در پیمــــان شکستن استواری غمت چندانکه با ما سازگار است تو صد چنـــدان بما نــاســــازگاری غبارم را توانی داد بر باد اگر بر دل ز من داری غباری دمار از روزگار غم بر آرم اگر افتد بدستم روزگاری رضی گوئی تو را دیگر چه حال است خبر گویا ز حٰال مانداری رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43059