چه التفات به خار و خس چمن داری که عار و ننگ ز نسرین و یاسمن داری تمام سحر و فسونی به دلفریبی خلق چه احتیاج به زلف و رخ و ذغن داری مگر تلافی ما در دلت گذشته که باز هزار عربده با خوی خویشتن داری خورند خون همه اعضا ز ذوق شمشیرت مگر به خاطر خود فکر قتل من داری نشاط و عیش ببزم تو خوشه چینانند که می قدح قدح و گل چمن چمن داری چه دوستیست به آن سنگدل رضی دیگر چه دشمنیست که با جان خویشتن داری رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43060