نرگست آن کند به شهلائی که ندیده است چشم بینائی آفت پارسایی و پرهیز آتش خرمن شکیبائی تو به شوخی چگونه مشهوری من چنان شهره‌ام به شیدائی هر کجا هست میکشد ناچار حسن شوخی وعشق رسوائی دل اگر آهن است آب شود چون تو جام کرشمه پیمائی گاه نظاره حیرت حسنت خون کند در دل تماشائی از غم دوری تو نزدیک است چون رضی سوزم از شکیبائی رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43069