در ین بوستانم نه هائی نه هوئی درین گلستانم نه رنگی نه بوئی چه کردم چه گفتم چه دیدی که هرگز نیائی نپرسی نخواهی نجوئی خمارم کجا بشکند جام و باده به هر حال اگر خم نباشد سبوئی دویدیم چون آب بر روی عالم ندیدیم در هیچ آب رو‌ئی نکردیم هرگز کسی را سلامی رسیدیم هر جا، کشیدیم هوئی چه شوری است در سر رضی را ندانم که پیوسته دارد به خود گفتگوئی رضی‌الدین آرتیمانی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43071