طریق دلبری تو مگر پری داند که آدمی نه بدین شیوهٔ دلبری داند کسی که هر بن مژگان به صد کرشمه سپرد سزد که هرسر موییش دلبری داند ز جان طمع ببرد، یا به دل غمش بیند کسی که عادت آن ترک لشکری داند ادب ز چشمهٔ لب تشنگی دهد آبم کدام خضر بدین چشمه رهبری داند حذر از آن که بد و نیک آهوان حرم ز فربهی نگرد، یا ز لاغری داند کسی که این همه حسنش دهند، بی آن نیست که شمه ای ز حساب ستمگری داند ز پا در افتد و بر خاستن محال بود کسی که رهروی عشق سر سری داند به زر چگونه توان لعل آفتاب خرید گرفتم آن که کسی کیمیاگری داند بر آن تتبع حافظ رواست ، چون عرفی که دل بکاود و درد سخنوری داند عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۲۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43277