ز صوت بلبل اندر بوستان فرزانه می گرید جنون مست از نوای جغد در ویرانه می گرید در این ماتم سرا، با مصلحت دانی مصاحب شو که در بازار می خندد، و (هم) در خانه می گرید شراب های های گریه ام، ساقی قدح می کن که عاشق بی قدح می گرید و مستانه می گرید ز اشکش بسترم تر شد، ولی از ناز و استغنا بدان ماند که بر بیگانهٔ بیگانه می گرید کجا در روز محنت غمگسار کس شود، عرفی که می گرید به روز خویش و بی دردانه می گرید عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۲۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43338