چنانکه در چمن روضه خس نمی گنجد به باغ عشق گیاه هوس نمی گنجد ز زخم ناوک درد تو لذتی گیرم که آن به حوصلهٔ ذوق کس نمی گنجد از آن دلم ترکان جنگجو طلبد که در حوالی آتش مگس نمی گنجد در آ به سینه و صد کوه غم نه بر دل چنین که دردل تنگم نفس نمی گنجد بگو به باغ بهشت آ و دلگشایی بین که بلبل دل من در قفس نمی گنجد صباح و شام در آن کوچه مِی کشد عرفی که ترس شحنه و بیم عسس نمی گنجد عرفی شیرازی : غزلها : غزلها : غزل شمارهٔ ۳۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43387