زهی حلاوت پنهان، در این خلای شکم
مثال چنگ بود آدمی، نه بیش و نه کم
چنان که گر شکم چنگ پر شود مثلا
نه ناله آید از آن چنگ پر، نه زیر و نه بم
اگر ز روزه بسوزد دماغ و اشکم تو
زسوز ناله برآید ز سینهات هر دم
هزار پرده بسوزی به هر دمی زان سوز
هزار پایه برآری به همت و به قدم
شکم تهی شو و مینال همچو نی به نیاز
شکم تهی شو و اسرار گو بسان قلم
چو پر شود شکمت در زمان حشر آرد
به جای عقل تو شیطان، به جای کعبه صنم
چو روزهداری، اخلاق خوب جمع شوند
به پیش تو چو غلامان و چاکران و حشم
به روزه باش که آن خاتم سلیمان است
مده به دیو تو خاتم، مزن تو ملک به هم
وگر ز کف تو شد ملک و لشکرت بگریخت
فراز آید لشکرت بر فراز علم
رسید مایده از آسمان به اهل صیام
به اهتمام دعاهای عیسی مریم
به روزه خوان کرم را تو منتظر میباش
از آنک خوان کرم به ز شوربای کلم
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۳۹
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4363