بیار مطرب، بر ما کریم باش، کریم به کوی خسته دلانی، رحیم باش، رحیم دلم چو آتش چون دردمی، شود زنده چو دل مباش مسافر، مسقیم باش، مقیم بیامد آتش و بر راه عاشقان بنشست که ای مسافر این ره بسیم باش، بسیم ندا رسید به آتش که بر همه عشاق چو شعله‌های خلیلی نعیم باش، نعیم گلیم از آب چو خواهی که تا برون آری به زیر پای عزیزان گلیم باش، گلیم چو بایدت که تو را بحر دایه‌وار بود مثال دانهٔ در رو یتیم باش، یتیم درست و راست شد ای دل که در هوا دل را درست راست نیاید، دو نیم باش، دو نیم الف مباش ز ابجد، که سرکشی دارد مباش بی دو سر، تو چو جیم باش، چو جیم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4368