اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم میان حلقهٔ عشاق ذوفنون باشم منم به عشق سلیمان، زبان من آصف چرا ببستهٔ هر دارو و فسون باشم خلیل وار نپیچم سر خود از کعبه مقیم کعبه شوم، کعبه را ستون باشم هزار رستم دستان به گرد ما نرسد به دست نفس مخنث چرا زبون باشم؟ به دست گیرم آن ذوالفقار پرخون را شهید عشقم و اندر میان خون باشم درین بساط منم عندلیب الرحمان مجوی حد و کنارم، ز حد برون باشم مرا به عشق بپرورد شمس تبریزی ز روح قدس، ز کروبیان فزون باشم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۴۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4371