ای قاصد تحقیق ز تسلیم مددگیر هر چند رهت تا سر زانوست بلد گیر فرصت اثر کاغذ آتش زده دارد چشمی به خیال آب ده و عمر ابد گیر پس از توگذشته‌ست غبار رم فرصت زین مدّ امل آب به غربال و سبد گیر بی مغزی از این بحر فتاده‌ست به ساحل گیرم‌ گهرت آینه پرداخت ز بد گیر خلقی به غبار هوس پوچ نفس سوخت چندی تو هم از وهم پی جان و جسد گیر قدرت به جز اخلاق ز مردان نپسندد گیرایی اگر دست دهد ترک حسد گیر گرتربیت خلق بد و نیک ضروری است چون زر سر بیمغز خران زیر لگد گیر ناموس غنا درگروکسوت فقرست گر آب رخ آینه خواهی به نمد گیر کارت به خود افتاده‌، چه دنیا و چه عقبا هرگاه قبول خودی اینها همه رد گیر جز ذات احد نیست‌، چه تشبیه و چه تنزیه خواهی صنم ایجاد کن و خواه صمد گیر بیدل غم آوارگی دیر و حرم چند آن راه‌ که دور از بر خویش است بلد گیر بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43770