سودای تک و تاز هوسها ز سر انداز پرواز به جایی نتوان برد پر انداز هرجا تویی آشوب همین دود و غبار است از خویش برآ طرح جهان دگر انداز شوری‌که ز زیر و بم این پرده شنیدی حرف لب‌گنگش‌کن و درگوش‌کر انداز رسوایی عیب و هنر خلق میندیش ضبط مژه کن پردهٔ ناموس درانداز صلح و جدل عالم افسرده مساوی‌ست رو آتش یاقوت در آب‌گهر انداز این عرصه اشارتگه ابروی هلالی‌ست اینجا به دم تیغ برون آ سپر انداز کمفرصتی عمر غبار نفسم را داده‌ست ردایی که به دوش سحر انداز گر از تو سراغ من‌ گمگشته بپرسند بردارکفی خاک و به چشم اثر انداز شیرینی جان نیست‌ گلوسوز چو شمعم ای صبح تبسم نمکی در شکر انداز نامحرم عبرتکدهٔ دل نتوان بود این خانه بروب از خود و بیرون در انداز ما خود نرسیدیم به تحقیق میانش گر دست‌رسا هست تو هم درکمر انداز پرسیدم از آوارگی دربه‌دری چند گفتند مپرسید از آن خانه برانداز بیدل ز تو تا من نتوان فرق نمودن گر آینه خواهی به مزارم نظر انداز بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۱۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/43784