چند قبا بر قد دل دوختم چند چراغ خرد افروختم پیر فلک را که قراریش نیست گردش بس بوالعجب آموختم گنج کرم آمد مهمان من وام فقیران ز کرم توختم حاصل ازین سه سخنم بیش نیست سوختم و سوختم و سوختم بر مثل شمعم من پاک‌باز ریختم آن دخل که اندوختم بس که بسی نکتهٔ عیسی جان در دل و در گوش خر اسپوختم بس که اذا تم دنا نقصه تا بنگوید صنم شوخ تم مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۷۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4392