آن شاخ خشک است و سیه هان ای صبا بر وی مزن
ای زندگی باغها وی رنگ بخش مرد و زن
هان ای صبای خوب خد اندر رکابت میرود
آب روان و سبزهها وز هر طرف وجه الحسن
دریادلی و روشنی بر خشک و بر تر میزنی
او سخت خشک است و سیه بر وی مزن از بهر من
من خیره روتر آمدم بر جود تو راهی زدم
این کی تواند گفت گل با لاله یا سرو و سمن؟
ای باغ ساز و دست نی چون عقل فوق و پست نی
هستی چو نحل خانه کن یا جان معمار بدن
خواهی که معنی کش شوم رو صبر کن تا خوش شوم
رنجور بسته فم بود خاصه درین باریک فن
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۸۰۱
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4425