چه‌سان با دوست درد و داغ چندین ساله بنویسم نیستان صفحه‌ای مسطر زند تا ناله بنویسم به سطری ‌گر رسم از نسخهٔ بخت سیاه خود خط نسخ سواد هند تا بنگاله بنویسم ز فرصت آنقدر تنگم‌ که‌ گر مقدور من باشد برات نه فلک بر شعلهٔ جواله بنویسم زوال اعتبارات جهان فرصت نمی‌خواهد ز خجلت آب‌گردم تا گهر را ژاله بنویسم ز تحقیق تناسخ نامهٔ زاهد چه می‌پرسی مگر آدم بر آید تا منش‌ گوساله بنویسم به خاطر شکوه‌ای زان لعل خاموشم جنون دارد قلم در موج ‌گوهر بشکنم تبخاله بنویسم ز آن مدّ تغافلها که دارد چین ابرویش قیامت بگذرد تا یک مژه دنباله بنویسم از آن مهپاره خلقی برد داغ حسرت آغوشی کنون من هم تهی‌گردم ز خوبش و هاله بنویسم بهار فرصت مشق جنونم می‌رود بیدل زمانی صبرکن تا یک دو داغ لاله بنویسم بیدل دهلوی : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲۰۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44270