چه بود سر و کار غلط سبقان در علم و عمل به فسانه زدن ز غرور دلایل بیخردی همه تیر خطا به نشانه زدن تب و تاب قیامت و غلغل آن به حیا رها کن و قصه مخوان حذر از نفسی ‌که در اهل زمان رسد آتش دل به زبانه زدن ز مزاج جهان غرور نفس غلط است نشاندن جوش هوس که ز مزرع فتنه نمو نبرد سر و گردن خوشه و دانه زدن همه ‌گر تک و تاز جنون طلبی‌ کشدت به وصول بساط غنا چو طبیعت موج‌ گهر نسزد ز محیط ادب به ‌کرانه زدن مژه از توقع‌ کار جهان به هم آر و غبار هوس بنشان . به‌کشودن چشم طمع نتوان صف حلقه به هر در خانه زدن عقبات جهنم و رنج ابد نرسد به عذاب نفاق و حسد تو امان طلب از در خلد و درآ به تغافل از اهل زمانه زدن اگرم به فلک طلبد ز زمین وگرم به زمین فکند ز فلک به قبول و اطاعت حکم قضا نتوان در عذر و بهانه زدن دل عاشق و عجز مزاج‌ گدا سر حسن و غرور دماغ جفا من و آینه داری عرض وفا، تو و طره عربده شانه زدن به دماغ تغیر ناز بتان ز خرابی بیدل ما چه زیان که به‌کلفت طبع غنی نزند غم پینه به دلق گدا نزدن بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44527