از خاک یک دو پایه فروتر نزول ‌کن سرکوبی عروج دماغ فضول‌کن تاب و تب غرور من و ما به سکته‌گیر رقص خیال آبله پا بی‌اصول کن نقصان گل اعادهٔ باغ کمان تست آدم شو و تلاش ظلوم و جهول‌کن خلقی فتاده درگو غفلت زکسب علم چندی تو نیز سیر چراغان غول‌کن سعی نفس به خلوت دل ره نمی‌برد گو صد هزار سال خروج و دخول‌کن فکر رسا مقید اغلاق لفظ چند چندانکه‌کم شودگرهت رشته طول‌کن ای خط مستقیم ادبگاه راستی فطرت نخواهدت ‌که ز مسطر عدول‌ کن تا هرکس از تو در خور فطرت اثر برد چون شوق در طبیعت عالم حلول‌کن افراط جاه نیز ز افلاس نیست کم صبح سفید را به‌تکلف ملول‌کن تا غره کمال نسازد قناعتت بیدل ز خلق منت احسان قبول‌کن بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۹۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44564