فلک چه نقش‌کشد صرف بند و بست جبین مگرزمین فکند طرحی ازنشست جبین به سجده نیز ز بار قبول نومیدیم زمین معبد ما بود پشت دست جبین نگین عبرتی از سرنوشت هیچ مپرس دمیده‌گیر خطی چند از شکست جبین ز صد هزار جنون و فنون نخواهی یافت به غیر سجدهٔ عجز از بلند و پست جبین به پیش خلق دنی عرض احتیاج مبر به خاک جرعه نریزد قدح پرست جبین بلند و پست جهان زیردست همواری‌ست ز عضوهاست سرافرازتر نشست جبین به هیچ سوز حیا گرم ننگری بیدل عرق اگر دهد آیینه‌ات به‌دست جبین بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۶۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44630