هزار نغمه به‌ساز شکست ماست‌گره به موی‌ کاسهٔ چینی ‌دل صداست گره ز موج باز نشد عقدهٔ دل‌گرداب به‌کار ما همه دم ناخن آزماست‌ گره به‌کوشش ازسرمقصدگذشتن آسان نیست چو جاده رشتهٔ ما را در انتهاست‌گره ز خبث‌گریه‌ام ای غافلان نفس دزدید به برشگال دم اسب را رواست‌ گره قناعتم نکشد خجلت زبان طلب ز فرق تا قدمم یک‌گهر حیاست‌ گره به وادیی‌که پر افشانده است‌کلفت من زگرد بادیه پیشانی هواست گره چو تار سبحه در این دامگاه حیرانی فلک به‌کار من افکند هرکجاست گره ز خویش مگذر و کوتاه کن ره اوهام به تار جادهٔ این دشت نقش پاست گره که غنچه‌گشت‌ که آغوش‌ گل نکرد ایجاد به صبر کوش‌ که اینجا گره‌گشاست گره تعلق من و ما سهل نشمری بیدل تاملی‌ که به تار نفس چهاست ‌گره بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۱۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44687