این ‌چه طاووسی نازست که اندوخته‌ای‌؟ پای تا سر همه چشمی و به خود دوخته‌ای برق نیرنگ به این جلوه قیامت دارد شعله در پردهٔ سنگ است و جهان سوخته‌ای رونق چار سوی دهر ز کالای دلست کو دکانی ‌که تو این آینه نفروخته‌ای صوف و اطلس به نظر تار تحیر دارد پنبه‌ای چند که بر دلق گدا دوخته‌ای فطرت آب است ز اظهار کمالی‌ که تراست صنعت شیشه‌گران عرق آموخته‌ای آتش منفعل روز زمینگیر حیاست لاله گل کرد چراغی ‌که تو افروخته‌ای بیدل اندیشهٔ طور و شجر ایمن چند آتشی نیست درین جا تو نفس سوخته‌ای بیدل دهلوی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۶۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44703