داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز بخت بد بین در شکنج ظلمت شامم هنوز بس که صیاد مرا هر گوشه دام و دانه ایست دانه شد در صیدگاهم سبز و در دامم هنوز تربتم ویران تر از کاشانه شد از بخت بد می نشیند جغد غم بر گوشهٔ بامم هنوز عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۳۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44969