رفتم که بشکنم به ملامت سبوی خویش در راه دل سبیل کنم آبروی خویش بر عافیت چه ناز کنم گر برآورم خود را به عادت غم و غم را به خوی خویش شد عمرها که برده ای از خویشتن مرا بازآورم که سوختم از آرزوی خویش خود را چنان ز هجر تو گم کرده ام که هست مشکل تر از سراغ توام جست و جوی خویش تا مست گفتگوی تو گشتم، ز همدمان بیگانه وار می شنوم گفتگوی خویش این جنس گریه، عرفی، ز اعجاز برترست دریا گره نکرده کسی در گلوی خویش عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۰۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/44998