ای سرده صد سودا دستار چنین می‌کن خوب است همین شیوه ای دوست همین می‌کن فرمانده خوبانی ابرو چو بجنبانی این بنده تو را گوید آن می‌کن و این می‌کن از خون مسلمانان در ساغر رهبان کن وز کافر زلفینت ویرانی دین می‌کن مأمون امین را تو می‌ران که رو ای خاین وان غیرت ره زن را بر روح امین می‌کن آن حکم که از هیبت در عرش‌ نمی‌گنجد بر پشت زمان می نه بر روی زمین می‌کن آن را که ندارد جان جان ده به دم عیسی وان را که ندارد زر ز اکسیر زرین می‌کن تا دور ابد شاها شمس الحق تبریزی حکمی‌‌ست به دور تو آری هله هین می‌کن مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۸۸۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4509