چون دمنه بدید که شیر در تقریب گاو چه ترحیب مینماید و هر ساعت در اصطفا و اجتبای وی میافزاید دست حسد سرمه بیداری در چشم وی کشید و فروغ خشم آتش غیرت در مفروش وی پراگند تا خواب و قرار از وی بشد.
نزدیک کلیله رفت و گفت: ای بذارذر، ضعف رای و عجز من میبینی؟ همت بر فراغ شیر مقصور گردانیدم و در نصیب خویش غافل بودم، و این گاو را بخدمت آوردم تا قربت و مکانت یافت و من از محل و درجت خویش بیفتادم. کلیله گفت: که ترا همان پیش آمد که پارسا مرد را. دمنه گفت: چگونه؟
گفت:
نصرالله منشی : کلیله و دمنه : باب الاسد و الثور : بخش ۱۷
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/45109