دیر آمده‌یی، مرو شتابان ای رفتن تو چو رفتن جان دیر آمدن و شتاب رفتن آیین گل است در گلستان گفتی چونی؟ چنان که ماهی افتاده میان ریگ سوزان چون باشد شهر؟ شهریارا بی دولت داد و عدل سلطان من‌ بی‌تو نیم، ولیک خواهم آن باتویی‌‌یی که هست پنهان شب پرتو آفتاب هم هست خاصه به تموز گرم و تفسان قانع نشود به گرمی او جز خفاشی، زنیم مرغان گرمی خواهند و روشنی هم مرغان که معودند با آن ما وصف دو جنس مرغ گفتیم بنگر ز کدامی ای غزل خوان مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۲۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4544