دلبر بیگانه صورت، مهر دارد در نهان گر زبانش تلخ گوید، قند دارد در دهان از درون سو آشنا و از برون بیگانه رو این چنین پرمهر دشمن من ندیدم در جهان چون که دلبر خشم گیرد، عشق او می‌گویدم عاشق ناشی مباش و رو مگردان، هان و هان راست ماند تلخی دلبر به تلخی شراب سازوار اندر مزاج و تلخ تلخ اندر زبان پیش او مردن به هر دم، از شکر شیرین تر است مرده داند این سخن را، تو مپرس از زندگان شاد روزی کین غزل را من بخوانم پیش عشق سجده آرم بر زمین و جان سپارم در زمان مرغ جان را عشق گوید، میل داری در قفس؟ مرغ گوید من تو را خواهم، قفس را بردران مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۳۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/4559