بس رنج در آماجگه عشق تو بردیم مردیم و خدنگی ز کمان تو نخوردیم با سوز دلی گرمتر از آتش بهمن چون آب دی از سردی مهر تو فسردیم بی‌ماه رخت همچو حکیمان رصد بند شب تا به سحر ثابت و سیاره شمردیم در بزم صفا صاف‌خوران صدر نشینند ما زیرنشینان صف ‌آلودهٔ دردیم المنهٔ لله که ز آیینهٔ هستی زنگ دویی از صیقل توحید ستردیم تا نفس نکُشتیم نگشتیم مسلمان تا لطمه نخوردیم چو گو گوی نبردیم قاآنی شیرازی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45591