مهرهیی از جان ربودم بیدهان و بیدهان
گر رقیب او بداند، گو بدان و گو بدان
سر او را نقش کردم، نقش کردم، نقش کرد
هر که خواهد گو بخوان و گو بخوان و گو بخوان
پیش منکر میشدم من نیستم، من نیستم
هستم اکنون در میان و در میان و در میان
گر تو گویی کو درستی؟ کو درستی؟ کو گواه؟
در شکست من بیان و صد بیان و صد بیان
اشک چشمم بس گواه و بس گواه و بس گواه
رنگ رویم، بس نشان و بس نشان و بس نشان
نک نشان لاله رویی، لاله رویی، لالهیی
بر رخ من زعفران و زعفران و زعفران
جز صلاح الدین نداند این سخن را، این سخن
من غلام زیرکان و زیرکان و زیرکان
مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/4565